دختر:ولی اون کجاست؟گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت؟
پرستار:در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت:میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختربه یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد،آخه چرا؟
پرستار:شوخی کردم بابا!رفته دستشویی الان میاد :دی هی هی هی :)))