قسمت دوم
کجا بودیم ؟! اهان دمه سوله بودیم ...
اقایون و خانوما بعد اینکه ضربه دوم رو خوردیم برگشتیم منزل تا خبرمون کنن .
۲ ماهی شد فکر کنم تا شروع کلاس اولمون ! بهر حال باید پیش می رفتیم دیگه چاره ای نبود .
روز اول دانشگاه :
تعداد پرسنل : ۴ نفر
تعداد شغل ۴ نفر : ۴۰ تا
رییس دانشگاه : غایب
درد دانشجو ها : بی نهایت
خلاصه رفتیم سر کلاس ها !
استاد داشتیم در سطح لا لیگا برق قدرت خونده بود احتمالات درس می داد یا کشاورزی بود
مدرکش ++c درس می داد شیر تو شیری بود خلاصه.............................
هی رفتیم سر کلاس هی لرزید تنمون هی رفتیم هی لرزید ریشه یابی کردیم دیدیم چون تو سوله
درس می خونیم و بخاری هم نداریم واسه اونه تنمون می لرزه نه ترس از آیندمون!
ادامه دارد......................................
الهی بمیرم! چی کشیدی تو اون مثلا دانشگاه!!!
قربوست عسی سم !!!!!!!!!